۱۳۸۸/۱۰/۷، ۲۱:۴۲:۱۴ عصر
ارش کمان گیر که اگر بهش دقت کنید میبینید که جومونگ در مقابلش حرفی برای گفتن نداره ...و کره ای ها فقط از وی یک قهرمان ساختن
درود بر آرش بزرگ:
سيزدهم تير ماه هم زمان است با يكي از جشن هاي كهن اين مرز و بوم به نام جشن تيرگان. تيرگان كه يكي از جشن هاي همنام شدن نام روز و ماه است، به دليل ستايش از آب و نيز سالگرد تير انداختن آرش و بزرگداشت پيروزي او از اهميت ويژه اي در ميان جشن هاي اين چنيني برخوردار است.
در زندگي عامه در خيلي مواقع ايزدان به مراتب مهم ترند. شماري از اين ايزدان، خدايان باستاني يعني پيش زردشتي بودند كه به صورت ايزدان، نيروهاي خير و ياري دهنده اهورامزدا در اين دين متجلي شدند. از جمله اين ايزدان مهم، تيشتر (اوستا: تيشتريه Tishtrya) است كه با باران ارتباط دارد و از اين رو، اصل همه آب ها، سرچشمه باران و باروري است. در متن ها، صورت متجلي او را «ستاره تابان شكوهمند» نام برده اند كه احتمالا همان شعراي يماني يا ستاره شباهنگ است. در ودا نام او به صورت تيسيا Tisya آمده است و در زبان هاي اروپايي به سيريوس Sirius معروف است. تيشتر را همتاي ميكائيل، فرشته رزق دين يهود و اسلام، نيز پنداشته اند. دشمن بزرگ اين ايزد، اپوش( اوستا: اَپوشَه Apaosha)، ديو خشكسالي است كه تباه كننده زندگي است. در تيشتر يشت اوستا (يشت هشتم)، داستان نبرد اين دو چنان زيبا توصيف شده كه گويي با نمايشنامه اي قوي رو به رو هستيم و بسيار قابليت هاي تصويري دارد، در اين داستان، تيشتر سه بار باران می آورد، هر بار ده روز تمام. اين وقايع در طول يك ماه اتفاق مي افتد، يعني همان ماه تير.
اسطوره تيشتر همچون ساير اساطير، در اعصار جديدتر كار كرد اجتماعي ـ آئيني خود را از دست داده و به حماسه تبديل ميشود.درعصر حماسه، يعني در دوران ويژهاي از تاريخ يك ملت، قهرمان و قهرمانپروري شكل ميگيرد. «آرش» همانند رستم نمونهاي اين پهلوانان اساطيري به شمار ميرود. برخي معتقدند آرش تجسم انساني تيشتر است و به همين دليل او را مرد تيشتري معرفي كردهاند.
در اوستا بهترين تيرانداز را «اَرَخش» ناميدهاند و تصور ميرود كه مقصود آرش است، برخي محققان اين كلمه را تصحيف عبارت اوستايي «خشوي وي ايشو» ميدانند زيرا معني اين عبارت «صاحب تير سريع» است كه صفت يا لقب آرش بوده و در تيريشت بند 6-7 چنين آمده است:
«تيشتر ستاره زيبا و با شكوه را ميستائيم كه به جانب فراخكرت به همان تندي روان است كه تير از كمان «آرش» آريايي. كه از همه آريائيان سخت كمان تر بود.»
در شاهنامه نامي از آرش نرفته، چراكه فردوسي به روال معمول خود، به درستي آن را حذف كرده است، تا رقيبي كه نتوان او را به دست رستم كشت، براي رستم وجود نداشته باشد.
در نوشته هاي دوران اسلامي نظير آثارالباقيه و مجمل التواريخ كه برگرفته از روايات كهن پارسي است، چنين آمده كه:
افراسیاب تورانی... منوچهر پادشاه پيشدادي رادر تبرستان محصور ميكند. سرانجام هر دو خواهان آشتي ميشوند. و براي آنكه مرز دو كشور روشن شود، از مازندران تيري به جانب خاور پرتاب ميكنند تا هر جاتير فرود آمد. همانجا مرز دو كشور باشد.
سپندارمذ به منوچهر فرمان ميدهد كه تير و كمان خاصي براي اين كار تهيه كند. چوب اين تيرو كمان از جنگلهاي خاص، پرآن از پر عقاب برگزيده و آهن آن از كانيهاي ويژه آماده ميشود.
آرش، پهلوان ايراني انجام اين مهم را به عهده ميگيرد. فرشته زمين به آرش گفت تا كمان بردارد و تير را به جانب خاور پرتاب كند. او همه نيروي خود را با ياد سرزمين ايران به تير ميبخشد. تير سپيدهدم رها ميشود و از كوه و دره و دشت ميگذرد، ايزد باد (وايو) به ياري ميآيد تا سرانجام درغروب آفتاب،در سرزمين بلخ ودر ناحيه گوزگان، در كنار جيحون بر درخت گردويي مينشيند و مرز ايران و توران مشخص ميگردد. از آرش كه وقتي تير را پرتاب ميكرد پهلواني تندرست بود و همه را به گواهي تندرستي خود طلبيده بود ديگر چيزي باقي نميماند، زيرا او هستي خود را به تيري بخشيده كه سرزمين ايران را گستردهتر كرده است. جشن تيرگان كه به ستاره تير و ايزد تيشتر مربوط است. بياد قهرماني آرش كمانگير برگزار ميشود ودر اين روز مردم به يكديگر آب ميپاشند.
حماسه آرش زماني تدوين شده است كه طوايف آريايي و مادي خود را براي اتحاد بيشتر با طوايف بومي و تشكيل يك حكومت مقتدر آماده ميساختند. و نياز به داستانهاي حماسي بزرگ و اين چنيني داشتهاند. كه هم ملي باشد و هم مذهبي، هم قهرماني باشد و در عين حال اميد بخش. نكته مهم ديگر اينكه قهرماني نظير آرش مختص همه جوامع نميباشد، چراكه حماسههاي بزرگ كه به دين اعصار باستاني باز ميگردد، نياز به جامعهاي مناسب با اقتصاد و فرهنگ پويا دارد، تا بتواند جود اشرافيتي نيرومند يا جنگاوري پيروزمند را به صورت شاهان و دلاوران حماسي (نظير آرش) تضمين و تأمين كند.
درود بر آرش بزرگ:
سيزدهم تير ماه هم زمان است با يكي از جشن هاي كهن اين مرز و بوم به نام جشن تيرگان. تيرگان كه يكي از جشن هاي همنام شدن نام روز و ماه است، به دليل ستايش از آب و نيز سالگرد تير انداختن آرش و بزرگداشت پيروزي او از اهميت ويژه اي در ميان جشن هاي اين چنيني برخوردار است.
در زندگي عامه در خيلي مواقع ايزدان به مراتب مهم ترند. شماري از اين ايزدان، خدايان باستاني يعني پيش زردشتي بودند كه به صورت ايزدان، نيروهاي خير و ياري دهنده اهورامزدا در اين دين متجلي شدند. از جمله اين ايزدان مهم، تيشتر (اوستا: تيشتريه Tishtrya) است كه با باران ارتباط دارد و از اين رو، اصل همه آب ها، سرچشمه باران و باروري است. در متن ها، صورت متجلي او را «ستاره تابان شكوهمند» نام برده اند كه احتمالا همان شعراي يماني يا ستاره شباهنگ است. در ودا نام او به صورت تيسيا Tisya آمده است و در زبان هاي اروپايي به سيريوس Sirius معروف است. تيشتر را همتاي ميكائيل، فرشته رزق دين يهود و اسلام، نيز پنداشته اند. دشمن بزرگ اين ايزد، اپوش( اوستا: اَپوشَه Apaosha)، ديو خشكسالي است كه تباه كننده زندگي است. در تيشتر يشت اوستا (يشت هشتم)، داستان نبرد اين دو چنان زيبا توصيف شده كه گويي با نمايشنامه اي قوي رو به رو هستيم و بسيار قابليت هاي تصويري دارد، در اين داستان، تيشتر سه بار باران می آورد، هر بار ده روز تمام. اين وقايع در طول يك ماه اتفاق مي افتد، يعني همان ماه تير.
اسطوره تيشتر همچون ساير اساطير، در اعصار جديدتر كار كرد اجتماعي ـ آئيني خود را از دست داده و به حماسه تبديل ميشود.درعصر حماسه، يعني در دوران ويژهاي از تاريخ يك ملت، قهرمان و قهرمانپروري شكل ميگيرد. «آرش» همانند رستم نمونهاي اين پهلوانان اساطيري به شمار ميرود. برخي معتقدند آرش تجسم انساني تيشتر است و به همين دليل او را مرد تيشتري معرفي كردهاند.
در اوستا بهترين تيرانداز را «اَرَخش» ناميدهاند و تصور ميرود كه مقصود آرش است، برخي محققان اين كلمه را تصحيف عبارت اوستايي «خشوي وي ايشو» ميدانند زيرا معني اين عبارت «صاحب تير سريع» است كه صفت يا لقب آرش بوده و در تيريشت بند 6-7 چنين آمده است:
«تيشتر ستاره زيبا و با شكوه را ميستائيم كه به جانب فراخكرت به همان تندي روان است كه تير از كمان «آرش» آريايي. كه از همه آريائيان سخت كمان تر بود.»
در شاهنامه نامي از آرش نرفته، چراكه فردوسي به روال معمول خود، به درستي آن را حذف كرده است، تا رقيبي كه نتوان او را به دست رستم كشت، براي رستم وجود نداشته باشد.
در نوشته هاي دوران اسلامي نظير آثارالباقيه و مجمل التواريخ كه برگرفته از روايات كهن پارسي است، چنين آمده كه:
افراسیاب تورانی... منوچهر پادشاه پيشدادي رادر تبرستان محصور ميكند. سرانجام هر دو خواهان آشتي ميشوند. و براي آنكه مرز دو كشور روشن شود، از مازندران تيري به جانب خاور پرتاب ميكنند تا هر جاتير فرود آمد. همانجا مرز دو كشور باشد.
سپندارمذ به منوچهر فرمان ميدهد كه تير و كمان خاصي براي اين كار تهيه كند. چوب اين تيرو كمان از جنگلهاي خاص، پرآن از پر عقاب برگزيده و آهن آن از كانيهاي ويژه آماده ميشود.
آرش، پهلوان ايراني انجام اين مهم را به عهده ميگيرد. فرشته زمين به آرش گفت تا كمان بردارد و تير را به جانب خاور پرتاب كند. او همه نيروي خود را با ياد سرزمين ايران به تير ميبخشد. تير سپيدهدم رها ميشود و از كوه و دره و دشت ميگذرد، ايزد باد (وايو) به ياري ميآيد تا سرانجام درغروب آفتاب،در سرزمين بلخ ودر ناحيه گوزگان، در كنار جيحون بر درخت گردويي مينشيند و مرز ايران و توران مشخص ميگردد. از آرش كه وقتي تير را پرتاب ميكرد پهلواني تندرست بود و همه را به گواهي تندرستي خود طلبيده بود ديگر چيزي باقي نميماند، زيرا او هستي خود را به تيري بخشيده كه سرزمين ايران را گستردهتر كرده است. جشن تيرگان كه به ستاره تير و ايزد تيشتر مربوط است. بياد قهرماني آرش كمانگير برگزار ميشود ودر اين روز مردم به يكديگر آب ميپاشند.
حماسه آرش زماني تدوين شده است كه طوايف آريايي و مادي خود را براي اتحاد بيشتر با طوايف بومي و تشكيل يك حكومت مقتدر آماده ميساختند. و نياز به داستانهاي حماسي بزرگ و اين چنيني داشتهاند. كه هم ملي باشد و هم مذهبي، هم قهرماني باشد و در عين حال اميد بخش. نكته مهم ديگر اينكه قهرماني نظير آرش مختص همه جوامع نميباشد، چراكه حماسههاي بزرگ كه به دين اعصار باستاني باز ميگردد، نياز به جامعهاي مناسب با اقتصاد و فرهنگ پويا دارد، تا بتواند جود اشرافيتي نيرومند يا جنگاوري پيروزمند را به صورت شاهان و دلاوران حماسي (نظير آرش) تضمين و تأمين كند.